سید قطب و اخوان:
○ سی سال است که نسل دهه هفتاد جنبش اخوان مصر، رؤیایی را که به تحقق آن اطمینان دارد با خود حمل می‌کند. سه دهه گذشت ولی کاری نکردید، در حالی که حرکات اصلاحی دیگری هستند که در شرایط بدتر از شرایط محیط شما در عرض 10 سال به اهداف خود رسیده‌اند. علت را چه می‌دانید؟
● اوضاع هیچ کشوری بدتر از مصر نیست. در واقع وضع سیاسی ما از وضع سیاسی چند سال پیش آفریقای جنوبی یا وضع سیاسی کنونی موزامبیک و آنگولا بدتر است. تصور نمی کنم شرایط هیچ کشوری بدتر از مصر باشد.

○ نسل دهه هفتاد جنبش –که شما هم به آن تعلق دارید- بنیان‌گذاران دوم جماعت به‌شمار می‌آیند؛ با این وجود کسانی که از حیث دیدگاه‌های فکری متعلق به نسل قدیم هستند، بر ارکان جماعت مسلط شدند؛ در واقع مشخص شد جناح شما ثقل چندانی ندارد و تنها چهره‌هایی رسانه‌ای و فاقد پایگاه سازمانی کافی هستید. کیک را شما پختید و آنها بریدند.
● این‌گونه نیست. اگر تعبیر نسل دهه هفتاد صحیح باشد، آنان و پیروانشان، 99 درصد بدنه جماعت را تشکیل می دهند. متأسفانه رسانه‌های تحت کنترل و مدیریت سازمان امنیتی به این گونه بحث‌ها دامن می‌زنند و می‌گویند که مجموعه‌ای از قطبی‌ها و افراطیون، بر جماعت مسلط شده‌اند و این‌ها جناح اصلاح‌طلب داخل جماعت را –که به مجموعه عمر التلمسانی معروفند- به حاشیه رانده‌اند. در واقع این گزاره‌ها فاقد صحت و دقت هستند.
بی‌تردید جریان عمومی فکر اخوان، متأثر و منبعث از افکار واندیشه‌های امام حسن البنا و همفکران اوست. هر چند افرادی اینجا و آنجا پیدا می شوند که بر دیدگاه‌های سید قطب که –در بخشهایی و نه در همه اجزای آن- انقلابی و تمامیت‌خواهانه است، قناعت و اصرار دارند. البته من نقدی را بر استاد سید قطب نوشتم و آن را منتشر کردم و گفتم که استاد سید قطب در اندیشه و دیدگاه نماینده و سمبل اندیشه مسلط بر جماعت اخوان نیست و فکر او انقلابی است. تا به این لحظه، جریان عمومی اخوان، به روش فکری امام بنا وفادار است؛ آن گونه که در "رسائل"اش به آن پرداخته است؛ البته ما در مواردی از جمله موضوع "زن" و "تعدد احزاب" به اجتهاد خودمان به آرایی [مغایر با دیدگاه امام بنا] رسیده‌ایم.
با یک مطالعه ساده آماری بر روی اعضای جماعت درخواهید یافت که نگاه مسلط و فراگیر بر فکر جماعت منطبق بر اندیشه امام بنا است و نه کس دیگری.
البته این به معنی نفی وجود اشخاص تنگ نظر و یا تمامیت‌خواه در بعضی جاها نیست؛ اما آنان درصد بسیار ناچیزی از اعضای جماعت را تشکیل می‌دهند؛ من البته تردیدی در اخلاص آنان ندارم. اما به‌هرحال دیدگاه‌های آنان با اصول و قواعد کلی جماعت و نیز جریان عمومی موجود همخوانی ندارد. 

○ یعنی میخواهید بگویید نسل اصلاح طلب بر ساختار جماعت مسلط است؟ 
● در جماعت اخوان، جریان تنگ‌نظر و انحصارطلب محوریت ندارد. اگر تسلط داشت، جماعت در انتخابات مجلس، شوراها، انتخابات محلی و سندیکاها شرکت نمی‌کرد.
ذات تنگ‌نظری و انحصارطلبی با کار اجتماعی عام همخوانی ندارد. آیا فکر بسته در عرصه انتخابات عمومی به عنوان بارزترین تجلی مشارکت مدنی حضور می یابد؟! چگونه حکم به "بسته و تنگ‌نظر بودن" جریان مسلط بدهیم، در حالیکه چنین جریانی آمادگی مشارکت سیاسی و تعامل با نیروهای سیاسی دیگر دارد. شما دلیلی برای ادعای تسلط افراطی‌های واپسگرا بر اخوان ندارید.

○ این دلیل عدم تسلط افراطیون بر ارکان جماعت نیست. باورمندی به مشارکت سیاسی، ضرورتاً دلیل معتدل یا اصلاح طلب بودن نیست.
● تنگ‌نظری و انحصارطلبی با مشارکت سیاسی همخوانی ندارد. باورها و نگرش‌ها در رفتار جلوه‌گر می‌شود. فکری که از محدوده جمجمه صاحبش تجاوز نکند، ارزش ندارد؛ اما جماعت اخوان همواره در پی اجرایی کردن ایده‌هاست و اهمیت یک ایده به اجرای آن در واقعیت زندگی است. اقدام عملی در جهت مشارکت مؤید تنگ نظری و انحصار طلبی نیست.

ضرورت اصلاحات
○ "یا اقدام داوطلبانه و ارادی به یک دگرگونی اصلاحی درونی، که جماعت را از عیوب تاریخی‌اش رهایی بخشد - به ویژه مسایل مربوط به انجماد فکری و دینی که طی چند دهه اخیر بر این مجموعه عارض شده است- ، و یا پذیرش یک نوع انفجار دورنی که شاید زمینه‌ساز فروپاشی ماهیت کلاسیک اخوان و ظهور یک جریان اسلامی جدید خواهد شد..." نظر شما چیست؟
● به باور من در بیان این گزاره نوعی خلط مبحث وجود دارد بین جمود فکری موجود در جامعه مصر و بین وضعیتی که اخوان در آن به سر می‌برد؛ جامعه مصر عموماً از یک حالت رکود رنج می‌برد و ما به عنوان اخوان المسلمین یکی از قربانیان آن هستیم. رژیم حاکم، جامعه مدنی را از سال 1992 از زمان آغاز دوره خشونت ورزی و تروریسم محاصره و بلکه مصادره نموده است. حیات و پویایی هر جامعه و سازمان‌های مردم‌نهاد آن، یکی از عوامل مهم و اساسی است که زمینه پرورش و ظهور رهبران و دگردیسی اندیشه را فراهم می‌کند. آنچه شما دارید از آن می‌گویید، به کلیت جامعه مدنی و به تبع آن به احزابی که در آن فعالیت می‌کنند برمی‌گردد. از اخوان گرفته تا احزاب ملی‌گرا و غیره. ما هم به عنوان یکی از این مجموعه‌ها دچار رکود و انجماد شده‌ایم.
در علم طب می گوییم، عضوی که تحرک نداشته باشد، به تدریج ضعیف می‌شود و در نهایت ممکن است بمیرد. محاصره مؤسسات و نهادهای جامعه مدنی - و به ویژه جنبش های اسلامی از قبیل اخوان المسلمین- مسبب این رکود و انجماد است. دگردیسی اندیشه‌ها، مواضع و دیدگاه‌ها مستلزم وجود بستر مناسب در جامعه پیرامونی است.
البته از این صحبت من برداشت مطلق نکنید، من نمی توانم بگویم جماعت اخوان المسلمین دچار رکود مطلق شده است و در واقع وضعیت فعلی نوعی رکود نسبی است. شما زمانی که نگاهی به جامعه مصر در دهه هفتاد می اندازید، در جریان اسلامگرا چهره هایی از قبیل عصام العریان، حلمی الجزار، ابراهیم الزعفرانی و خیرت الشاطر، در جریان ناصری کسانی مانند حمدین صباحی و محمد سامی و در بین چپی ها مثلاً احمد بهاء شعبان را می‌بینید. اما اگر از شما بپرسم که چهره‌های شاخص اخوان، چپ و ناصری در دهه های هشتاد و نود را برشمارید، جواب چندانی نخواهید داشت. عامل اصلی خلق چنین وضعیتی، خشونت، تروریسم و نیز تسلط هرچه بیشتر حکومت و استبداد و فساد و انحراف ناشی از آن است که با تکیه بر مشت آهنین سازمان امنیتی رژیم از سال 92 جامعه مدنی را به تنگنا کشانده و آن را از حرکت و پویایی و سرزندگی بازداشته است.
بی تردید این وضعیت ما را هم به نوعی رکود مبتلا کرده است. شما زمانی می توانی در افکارت به طور مستمر بازنگری کنی که امکان ارتباط با جامعه و تحرک و فعالیت در آن را داشته باشی. چه چیزی باعث شد در سال 94 علیرغم رأی صریح امام بنا در موضوع تعدد احزاب و موضوع زن اجتهاد کنیم؟ قطعاً این کار عدول از رأی امام بنا و نتیجه شادابی و تحرکی بود که از 1984 تا 1994 عملاً آن را تجربه کردیم. زمانی که در انتخابات عمومی حضور یافتیم، خود را در مواجهه با موضوع زن و مشارکت سیاسی زن در تنگنا یافتیم. اخوان این موضوع را در نتیجه حضور در واقعیت جامعه بررسی کردند و رساله "مشارکت سیاسی زنان" را منتشر کردند.

آیا رژیم متهم اصلی است؟
○ چرا ما همواره تمایل داریم مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازیم. حتی زمانی که از ضرورت بازنگری و اصلاح درونی سخن می‌گوییم، نظام را مسؤول مصائب خود می‌پنداریم؟! چند سال پیش راشد الغنوشی -که زمانی به اعدام محکوم شده بود-، به مجموعه‌ای از مشکلات فکری اشاره کرد که هنوز هم اخوان با آنها دست به گریبان است. مشکلات داخلی شما چه ارتباطی با رژیم دارد؟ آیا رژیم می‌تواند دگردیسی فکری را درون جنبشی ممنوع نماید؟
● این صحیح نیست. شما اصرار دارید این اتهام ناوارد را بر اخوان ثابت کنید. من ادعا نمی‌کنم که قصور و یا اشتباهی از جانب ما صورت نگرفته است و همه چیز از جانب ما مطلوب است و حکومت به تنهایی مسؤول همه مصیبت‌های مصر است. ما خود را مبرا نمی‌دانیم، اما حکومت مصر در موضوع به تعطیل کشاندن جامعه مدنی سهم بیشتری دارد. طبیعتاً بخشی از گناه هم بر گردن طرف دوم - شامل جامعه مدنی و نیروهای سیاسی- است؛ چرا که در برابر این رکود و انجماد مقاومت لازم را از خود نشان ندادند.
من گمان نمی‌کنم مقاومت اخوان در برابر این وضع که شامل برخی موضعگیری‌ها و راهپیمایی‌هاست، برای ایجاد تغییر کافی باشد. در سال2005 یک روند مسالمت آمیز نیرومند شکل گرفته بود که امکان ایجاد تغییر را در خود داشت. من در همان زمان هم همین رأی را داشتم. مقاومت مدنی مسالمت آمیز می‌توانست منجر به تغییر شود، یا فشار سنگینی به رژیم وارد آورد تا در بنیه اساسی جامعه و نظام سیاسی تغییرات واقعی ایجاد نماید.

○ آنچه رژیم در مورد شما اجرا می‌کند، طبیعت همه نظام‌های مستبد است. تحرک سیاسی را نیروهای سیاسی معارض شکل می‌دهد. اگر در جامعه تحرکی وجود نداشته باشد، مسئولیت آن با شماست.
● می‌خواهید با وجود فشارهایی که حکومت اعمال می‌کند و مصادره‌ها و بازداشت‌های پی‌درپی و همه هزینه‌های سنگینی که در بخش امنیتی صورت می‌گیرد، وضعیت جامعه را سالم و بهداشتی توصیف کنید؟!! این گونه نیست. باید بر مجرم بودن حکومت تأکید بورزیم. تلاش برخی سیاستمداران و روزنامه نگاران در تبرئه رژیم از جنایت بزرگی که در حق جامعه مصر روا می دارد، اشتباه محض است. هرکس بگوید که سرکوب اپوزیسیون توسط رژیم طبیعی است، در پاسخش می‌گویم که اصلاً این گونه نیست. مثل این است که بگوییم: طبیعی است که دزد اقدام به دزدی کند!! رژیم در حق ملت مرتکب جنایت شده است و باید بر آن تأکید کنیم. بله؛ ما هم مکلف به مقاومت هستیم. من معتقدم که نیروهای سیاسی و از جمله اخوان به اندازه کافی مقاومت نکرده‌اند. این قصوری است که باید به وقوع آن اعتراف کنیم. اما این قصور به هیچ وجه با آنچه رژیم از فساد و انحراف و استبداد در حق جامعه مصر مرتکب شده است و حقوقی که از ملت مصادره نموده است، قابل قیاس نیست. بعضی‌ها ما را به سکوت متهم می‌کنند. نه.. ما ساکت نیستیم. ما داریم تلاش می‌کنیم. اما این که باید کارهای بیشتری انجام دهیم، صحیح است و باید به قصور اعتراف کنیم.

○ شما تاکنون به اهداف اساسی و مشهور در ادبیات اخوان دست نیافته‌اید. در عین حال به کار سازمانی مخفی در ابعاد گوناگون اقدام می‌کنید. چرا برای یک دوره با رژیم - ولو به‌طور یک‌جانبه- مصالحه برقرار نمی‌کنید تا از خلال آن بتوانید مقداری خودتان را مرور کنید و ساختار آشفته فرهنگی و اخلاقی اخوان را بازسازی کنید؟
● بزرگ‌نمایی مشکلات همچون کوچک‌نمایی آنها اشتباه است. "إن الله یأمر بالعدل و الإحسان". اینکه "جنبش اخوان المسلمین به دلیل اشتغال به کار سیاسی از فعالیت تربیتی و دعوی بازمانده است"، خلاف حقیقت و عکس آن چیزی است که در عمل رخ می دهد.
حجم تربیت سیاسی در جماعت اخوان المسلمین چقدر است؟ بسیار اندک. با وجود آنکه ضروری است خیلی بیشتر باشد. بیش از 90 در صد از نیروی مادی و معنوی و نیز وقت اخوان المسلمین، صرف کار تربیتی داخلی می‌شود. نوعی ضعف بنیه سیاسی، فرهنگی و تربیتی جماعت را مبتلا نموده است. سبب آن هم محرومیت اخوان از آزادی عمل کافی در عرصه تجربه کار مدنی است و این‌که کار اسلامی و سازندگی فرهنگی، فکری و تربیتی در اسلام بطور ذاتی منفتح است. در فضای باز سازندگی به شکل طبیعی صورت می‌گیرد. برای مثال به شخصیت‌هایی که در فضای باز دهه هفتاد بروز یافتند و از نظر فرهنگی، فکری و تربیتی شکل گرفتند، نگاهی بیندازید؛ آن‌ها معتدل‌تر از دیگرانی هستند که در اتاق‌های بسته پرورش یافتند. فضای بسته پلیسی، انسجام شخصیتی فرد را در ابعاد فرهنگی، فکری و تربیتی دچار مشکل می‌کند؛ خواه اخوانی باشد یا ناصری یا هر گرایش فکری دیگری داشته باشد. زیرا شکل‌گیری طبیعی شخصیت انسانی که دارای یک رسالت و پایبند به یک مجموعه ارزش‌ها و اصول است، باید در فضای باز صورت گیرد، نه اینکه در شرایط تعقیب و گریز و تنگنا که خارج از اراده شخص موجب اختلال در ابعاد فرهنگی، فکری و اخلاقی در فرد می‌شود. البته این به معنی نفی مطلق امکان شکل‌گیری اصول و ارزش‌های اساسی در شرایط دشوار نیست.
این را از شما نمی پذیرم که روی فرد اخوانی تا زمانی که به میهنش وفادار است و به سجایای اخلاقی مانند راستگویی و امانتداری و انسانیت و مهربانی پایبند است، قضاوت منفی بکنی و او را به برخی افراد عادی جامعه تشبیه کنی که به اموال مردم دست‌درازی می‌کنند و به فساد و انحراف دچار هستند و مصلحت فردی خود را بر مصلحت اجتماعی و ملی ترجیح می‌دهند. این یک قضاوت ظالمانه است. اما اگر بگویید ساختار فرهنگی، فکری و تربیتی فرد اخوانی می‌توانست از آنچه هست بهتر باشد، این را می پذیرم. بله می توانست بهتر باشد.
آفت مهمی که صحت و دقت تحلیل را تهدید می‌کند، آفت تعمیم است. مشکل برخی از روزنامه‌نگاران و رسانه‌ای‌ها این است که بعضا نگرش خود را براساس منطقه جغرافیایی خاصی که در آن زیسته‌اند، شکل می‌دهند و یا با شخصیت‌های ویژه‌ای نشست و برخاست داشته‌اند و می‌پندارند که وضعیت کلی هم این‌گونه است.

○ من راجع به نوعی پس‌رفت در بنیه فرهنگی و فکری افراد اخوان سخن می‌گویم. سؤال من این است در این حالت و در پرتو آشفتگی جامعه مصری که وضعیت بد اقتصادی، حیات طبقه متوسط را به خطر انداخته است، چرا تمرکز را بر بحث‌های اخلاقی و فرهنگی نمی‌گذارید؟ آیا سخن گفتنِ صرف از اصلاحات سیاسی، از دید شهروند له‌شده‌ی مصری، تنها یک تفریح ذهنی بیهوده نیست؟
● تصویر واقعی این‌گونه نیست. شما به خود حق می دهید این‌گونه تعمیم دهید. پیشنهاد می‌کنم در جاهای مختلف با افرادی از اخوان‌المسلمین جلسه بگذارید و با آنان گفتگو کنید. به هیچ وجه تصویر این‌گونه نیست. بله، ایراداتی وجود دارد. من هم می‌پذیرم. اما انصاف حکم می‌کند که با معیارهای عادلانه ارزیابی کنیم. من می‌خواهم بین عوامل کلی که روی جوان مصری تأثیر می‌گذارد و شخصیت او در پرتو این واقعیت‌ها شکل می‌گیرد، با عوامل ویژه ای که روی جوانان جنبش اسلامی تأثیر می‌گذارد، تفاوت قایل شوم. با همه این تفاصیل جوانان اسلام‌گرا بیش از دیگران در برابر وضع موجود مقاومت فعال از خود نشان می‌دهند.

○ گروه اخوان تا چه زمانی فعالیت تشکیلاتی‌اش را براساس رویه ضعیف تئوریک کنونی ادامه می‌دهد.
● طبیعتاً هر سازمان مدنی با هر گرایش فکری زمانی که از جانب حکومت محاصره و تعقیب می‌شود، به دور خود پیله می‌تند و نگران وضعیت خود می‌شود؛ در نتیجه اقدامات تشکیلاتی‌اش بر تلاش و پویایی فکری و تئوریک -که لازمه نمو آن فراهم بودن فضای باز است- خواهد چربید: گاهی بعضی‌ها می‌پرسند: چرا در بین اخوان‌المسلمین، افراد اندیشمند و نوآور به سان گذشته وجود ندارد؟ در پاسخ می‌پرسم: آیا جوّ اختناق موجود در مصر اجازه ظهور متفکران و نوآوران را می‌دهد؟ تفکر و نوآوری در دوره کنونی به طور عمومی منحصر به موارد استثنایی شده است. البته در مورد اخوان، تعقیب و گریزهای امنیتی و پلیسی، مصادره اموال و دارایی‌ها و بازداشت اعضا و رهبران هم مزید بر علت شده است. بسیار دشوار است که فرد بتواند اوراقی را که حاوی افکار اوست، برای تکمیل و توسعه نگه دارد؛ زیرا نیروهای امنیتی در کمین دستیابی به اوراق و اسناد برای پرونده‌سازی و اتهام‌تراشی در محکمه‌های اطلاعاتی است. چیزی که به‌طور مثال در سال92 در مورد خیرت‌الشاطر اتفاق افتاد؛ زمانی که در منزل او اوراقی را یافتند و بعدها آن را "وثیقه التمکین" نامیدند؛ در حالی که این دست‌نوشته‌ها، نتیجه تفکر افراد در راستای برنامه‌ریزی برای اصلاح وضع جامعه بر مبنای یک مجموعه آرمان‌ها بود.

دیکتاتوری و نوآوری
○ آیا دشواری‌هائی که بر شهروندان و بر میهن می‌گذرد، زمینه را برای بروز نوعی ابتکارات علی‌رغم وجود قهر و استبداد فراهم نمی‌کند؟
● در موارد استثنایی شاید. چه کسی می‌تواند بر اساس یک جستجوی منصفانه ادعا کند که در عرصه فرهنگ و اندیشه نمادهای ابداع و نوآوری مثلا در حوزه سینما و داستان و غیره هم اکنون در جامعه بروز و حضور دارند؟ امثال نجیب‌محفوظ و توفیق‌الحکیم و طه‌حسین کجایند؟ تا کی می‌خواهیم از نجیب‌محفوظ بگوییم؟ این مرد درگذشته است! شما اگر سراغ دارید، نام‌های جدید را برای من برشمارید. جامعه عموماً دچار رکود شده است.

○ اما رکود فکری اخوان به عوامل ذاتی و دورنی بر می‌گردد نه عوامل بیرونی.
● نه؛ این طور نیست. عوامل دورنی هم نتیجه وضعیت بیرونی است که گاهی موجب عملکرد نامطلوب سازمان می‌شود. نوآوری مستلزم وجود سطوحی از آزادی است. اصولاً تشکیلات‌زدگی نوآوری را سرکوب می‌کند؛ ذاتا ضد آزادی است. اما چرا چنین ضوابط سفت و سخت تشکیلاتی اجرا می‌شود؟ زیرا یک حالت وحشت ناشی از وضعیت پلیسی ایجاد شده است. وقتی که بر ضرورت حفظ اسرار تأکید می‌شود و در جلسات، ضرورت خاموش کردن تلفن همراه یادآوری می‌شود، برای ایجاد نوعی امنیت است. چه چیزی اخوان را وادار به این امور کرده است؟ 
اصلاً این حالت تبدیل به بخشی از ساختار روانی و فرهنگی‌ اعضا شده است. خوب چه عاملی سازمان را به چنین درجه‌ای از مخفی‌کاری رسانده است؟ طبیعتاً مشکل را باید تقسیم کرد. بخشی از قصور به تشکیلات برمی‌گردد. چرا باید بعضی کارها را سرّی انجام دهد؟

○ در جنبش اخوان نوعی عدم اهتمام به شکل‌گیری هرگونه پروژه "نواندیشی دینی" به چشم می‌خورد. در حالی که همه تلاش‌ها در جهت تربیت نسل‌هایی از اخوان است که با تمام توان از اخوان و وفاداری به آن دفاع کنند. گویی این امر به یک هدف تبدیل شده است.
● کسی که مسایل اخوان را پیگیری کرده باشد، تأیید می‌کند که ما در جهت نوسازی اقدام کرده‌ایم. در اوایل دهه هشتاد، دغدغه‌ی محوری جماعت این بود که آیا وارد پارلمان بشویم یا نه؟ سپس تحول چشمگیری در نگاه جماعت ایجاد شد؛ با این استدلال که حضور در مؤسسات حکومت ابزاری برای اصلاح امور است. همچنین اخوان در موضوع "زن" و "تعدد احزاب" تجدید نظر اساسی کردند و از لاک خود بیرون آمدند و دوره تعامل با دیگر احزاب، نیروها و جریانات سیاسی آغاز شد.
آیا این تکامل و دگردیسی نیست؟ احزاب و گروه‌ها در یک شبانه‌روز متحول نمی‌شوند. آیا انتظار داری که شب بخوابی و صبح جماعت اخوان را تحول یافته ببینی؟!

پیشروی کُند
○ پس چرا جماعت اخوان اقدام به یک بازخوانی اساسی و علنی نمی‌کند تا در خلال آن اسباب این پیشروی کُند را بررسی کنند و توضیح دهند؟
● گفتگوی من با شما نوعی اقدام در جهت بازخوانی است. شما یک روزنامه‌نگار هستید و من در خصوص مسایل اخوان دارم با شما گفتگو می‌کنم. آیا این بازخوانی نیست؟ شما بازخوانی را چه می‌پندارید؟ هنگامی که اخوان‌المسلمین در بعضی دیدگاه‌های خود تجدید نظر می‌کند و همچنان‌که گفتم در موضوعی مثل قضیه "زن" برخلاف رأی امام بنا-بنیانگذار جنبش- نظر می‌دهند، آیا این بازخوانی و بازنگری نیست؟ زمانی که روش تربیتی جماعت متحول می‌شود، آیا این بازخوانی نیست؟
هر تشکیلات مدنی که اقدام به بازخوانی و بازنگری مستمر نکند، محکوم به نابودی است. اخوان پابرجاست چون به شکل مستمر اقدام به بازخوانی خود می‌کند. البته شاید شتاب این اقدام متناسب با توقعات علاقمندان به مصر و به اندیشه اسلامی نباشد. فراموش نکنیم، فقط واپسگرایی مصداق خسران و زیانکاری نیست؛ توقف در سرداب سریت نوعی خسران است.

○ اما زمان به نفع اخوان سپری نمی‌شود. رکود فکری و گسترش حجم تشکیلات با گذشت زمان ممکن است منجر به انفجار تشکیلات شود.
● این گفته صحیح است. ممکن است گذشت زمان در راستای مصلحت اخوان نباشد. البته اظهارنظر در مورد اخوان از بیرون گود و بدون اشراف بر آن ممکن است منتهی به قضاوت‌های نادرستی شود. واقعیت این است که اوضاع درونی تشکیلات در همه ابعاد در حال تغییر و دگردیسی است. گاهی اوقات عوامل بیرونی سبب دگردیسی می‌شوند؛ که البته ممکن است با نوعی کندی همراه باشد. اما حجم بزرگ تشکیلات در ذات خود سبب کندی روند تکامل می‌شود. بعضا مردم می‌پرسند: "چرا اخوان در فلان قضیه با تأخیر موضعگیری کرد؟ "جواب این است که تصمیم‌گیری در یک تشکیلات بزرگ آسان نیست. گاهی حجم بزرگ سازمان، تبدیل به باری بر روی دوش آن می‌شود. اگر ما یک تشکیلات کوچک مثل جنبش "کفایه" بودیم، در خلال پنج دقیقه تصمیم می‌گرفتیم که مثلاً به خیابان‌ها بریزیم یا نه. اما ما چنین تصمیمی را در پنج روز هم نمی‌توانیم اتخاذ کنیم.

○ غالب رهبران اخوان افراد را تابع و مقلد بار می‌آورند. افرادی که اوامر را خوب دریافت و فوراً اجرا کنند و همواره به دستورات مافوق و حکمت نهفته در آن ایمان داشته باشند.
● قدری مبالغه می‌کنید. ممکن است بعضی‌ها این‌گونه باشند. قبول دارم. زیرا بعضی مسئولین روش‌شان این‌گونه است و در مقایسه، فرد مقلد را بر فرد مبتکر و مبدع ترجیح می‌دهند. اما این سخن در مورد وضعیت عمومی صادق نیست. این نگاه البته اشتباه است؛ زیرا ملاک باید شایستگی باشد نه پیروی. فردی که دلسوز جماعت باشد، عضو شایسته و توانمند را بر عضو دنباله‌رو ترجیح خواهد داد. فرد دنباله‌رو، گوش‌به‌فرمان و فاقد ابتکار و ابداع نمی‌تواند خدمات ارزشمندی انجام دهد. من شخصاً افرادی را ترجیح می‌دهم که در راستای رسیدن به بهترین‌ها با من گفتگو و مناقشه کنند.

○ اما فرهنگ فرمانبرداری-به اصطلاح سمع و طاعه- در بین اخوانی‌ها فرهنگ غالب است. کسی که مجادله کند، با اقدامات نامناسب و موانع تشکیلاتی مواجه می‌شود و اقدام او نوعی خروج از صف جماعت قلمداد می‌شود. بعضاً هم متهم می‌شود به اینکه تربیت او اشکال داشته است. آیا این‌گونه نیست؟
● این موضوع در مقیاسی کوچک در برخی سطوح وجود دارد و یک انحراف است. ما به عنوان یک تشکیلات بزرگ، سطوح و بخش‌های مختلف سازمانی داریم. هیچ کدام از این‌ها نمی‌تواند به تنهایی سمبل و نمایانگر جریان کلی جنبش باشد. در برخی سطوح و بخش‌ها ممکن است قصور، اشتباه و یا انحراف وجود داشته باشد. یک مثالش هم همان چیزی است که شما اشاره می‌کنید. فراموش نکنید جماعت اخوان هم یک گروه بشری است؛ خواه ناخواه ایراداتی در آن وجود خواهد داشت. نقش رهبری جنبش این است که این اشکالات و ایرادات را بکاهد. اما اگر بخواهید اشکال و اختلال اصلاً وجود نداشته باشد، این امر هیچگاه اتفاق نخواهد افتاد.

جایگاه اصلاحات
○ برای مبارزه با این آفت‌ها چه تلاش‌ها و اقداماتی در جریان است. نشریات داخلی اخوان که در بین اعضا توزیع می‌شود، به این مسایل نمی‌پردازند؛ همچنین در پیام‌های هفتگی مرشد عام حتی یک بار هم به ضرورت اصلاحات درون سازمانی اشاره‌ای نشده است. همچنین کتاب‌ها و منابع متعدد اخوان هم در جهت معالجه وجوه مختلف این خلل حرفی برای گفتن ندارند.
● این ادعا که هیچ تلاشی در راستای اصلاح اوضاع داخلی صورت نمی‌گیرد، صحیح نیست. اگر این گونه بود، اختلال و انحراف در تمام پیکر جماعت منتشر می‌شد. این طبیعت فساد است. اگر صحبت شما تنها منحصر به برخی موارد است، من جدلی با شما ندارم و می‌پذیرم. اختلاف بین من و شما در تعیین سطح و حوزه وجود این مشکلات است. من معتقدم میوه فاسد اگر شناسایی وتفکیک نشود، بقیه میوه‌ها را هم با خود فاسد می‌کند. شما می‌گویید هیچ اقدامی در جهت رفع این اشکالات صورت نگرفته است. اگر این‌گونه بود که شما می‌گویید، کل جماعت امروز منحرف شده بود و هیچ نتیجه و ثمری به بار نمی‌آورد.

○ دنباله‌روی و اطاعت محض، یگانه معیار ترفیع و برخورداری اعضا است و سرنوشت هر گونه اقدامات داخلی به آن گره خورده است. امری که باعث خروج بسیاری از چهره‌های شایسته از جماعت و سرکوب روحیه ابداع و اقدام در جنبش اسلامی شده است.
● این کلام مبالغه‌آمیز است. من از کلمه "طاعه"(= اطاعت) بدم می‌آید و به جای آن واژه "التزام"(=پای‌بندی) را به کار می‌برم. استاد ابوالنصر–رحمه الله- هم "التزام" را بر "طاعه" ترجیح می‌داد. می‌گفت فلانی به مقررات جماعت و راه و روش آن ملتزم و پای‌بند است. التزام یک امر مطلوب است و لازمه کار جمعی و تشکیلاتی است. اما اگر التزام یگانه‌معیار باشد، دیگر ما با حکومت مصر تفاوتی نداریم. این به معنای ترجیح دادن عنصر وفادار بر عنصر شایسته و یا "تعهد" بر "تخصص" است. این شیوه خلاف ارزش‌ها و اصول دین اسلام است. گاهی در سطحی و در ناحیه جغرافیایی خاصی، فرد متعهد صرفاً به دلیل وفاداری بر فرد شایسته ترجیح داده می‌شود. این یک خلل است ولی بسیار اندک اتفاق می‌افتد و من تأکید می‌کنم که ما یک تشکیلات بشری هستیم و ایراد و اشکال در کار بشری همواره خواهد بود. مهم این است که این اشکالات شناسایی و کنترل شوند و از حجم آن‌ها کاسته شود.

○ دکتر یوسف قرضاوی در نقدی بر اخوان می‌گوید: "ضروری است ابزارهای تربیتی درون جماعت مورد بازنگری قرار گیرند و ابزار کار سیاسی هم در پرتو متغیرهای اقلیمی و داده‌های نو بازتعریف شود. جمود و رکود یکی از آفت‌های فکر سازمانی چارچوب‌دار است و می‌تواند یکی از موانع درونی پویایی جنبش اسلامی قلمداد شود. امروزه در شکل خاصی از تشکیلات و سازمان و در نوع خاصی از شیوه دعوت اسلامی نوعی رکود و توقف حاصل شده است. هر کس هم بخواهد تغییری ایجاد کند، با واکنش بسیار منفی مواجه می‌شود." نظر شما چیست؟
●به باور من این هم مبالغه‌آمیز است. منهج تربیتی کنونی، با منهج تربیتی سابق تفاوت دارد. تغییراتی در منهج داده شده است؛ اما شاید به اندازه‌ای که برای آن تلاش نموده‌ایم، محقق نشده باشد. انصاف حکم می‌کند این گونه قضاوت کنیم. شما از جمود صحبت می‌کنید. جمود کل جامعه مصر را فرا گرفته است. اما وضع اخوان بدبین‌کننده و نگران‌کننده نیست. در ایام امام‌بنا سهم اخوان در سندیکاها چقد بود؟ در پارلمان به چه میزان حضور داشتند؟ در شوراهای شهر چه سهمی داشتند؟ اخوان از 1928 تا 1954 از عرصه سیاست غایب بودند. شاید در برخی برهه‌ها می‌توانستند با 500 نماینده وارد پارلمان شوند.

○ این‌ها مقیاس موفقیت یا عدم موفقیت نیستند و در ذات خود نشانه پیشرفت قلمداد نمی‌شود.
● چطور نشانه پیشرفت نیست؟! شما الان وارد مؤسسات رسمی حکومت می‌شوید و در گذشته در شرایطی که آزادی بیشتری هم بود وارد نمی‌شدید. من معتقدم این یک پیشرفت واضح است. چهره‌های اخوان‌المسلمین امروز در برخی نهادهای رسمی حکومت حضور فعال دارند و دیگر با آن بیگانه نیستند. در اوایل دهه هشتاد، ورود به بحث انتخابات از نظر اخوان امری عجیب بود. می‌گفتند اصلاً چرا وارد بازی انتخابات شویم.
ابزار کار جماعت در دهه سی و چهل "اسره" و "کتیبه" بود. شما الان در سندیکاها، هیأت علمی دانشگاه‌ها، تشکل‌های دانشجویی، شورای شهرها و جمعیت‌های مدنی عضویت فعال نیروهای اخوان را مشاهده می‌کنید. این یک تغییر بزرگ است. چنین تغییری در بستر ابزارها و روش‌های تربیتی ویژه و امکان محدود ارتباط با جامعه به آسانی محقق نشده است.
پس نگویید تحول یا دگردیسی صورت نگرفته است. تاجر در شرایط زیان مالی-که اتفاقاً اکنون موارد آن در مصر زیاد است– نمی‌گوید: خوب؛ امروز چقد درمی‌آورم؟ بلکه به این می‌اندیشد که چگونه جلوی ضررهای بیشتر را بگیرد.
اوضاع مصر از زمان انقلاب و تا به امروز رو به وخامت است. نقش اخوان‌المسلمین کاستن از حجم و دامنه این ضررهاست.